گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و نهم
سوره نُوح



بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 اِنّا اَرْسَلْنا نُوحا اِلی قَوْمِهِ اَنْ اَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
ما نوح را به سوي قومش فرستادیم و گفتیم : قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناك به سراغشان آید .
صفحه 35 از 78
این عذاب دردناك ممکن است عذاب دنیا باشد یا عذاب آخرت و مناسبتر این است که هر دو باشد ، هرچند به قرینه
آیات آخر این سوره بیشتر منظور عذاب دنیا است .
به خاطر آن است که انذار ، « بشارتدهنده » بودند و هم « بیمدهنده » و بیم دادن ) با اینکه پیامبران هم ) « انذار » تکیه روي
غالبا تأثیر قويتر دارد ، همانگونه که براي ضمانت اجرایی قوانین در تمام دنیا روي انذار و مجازات تکیه میشود .
( جزء بیست و نهم ( 81
نخستین پیام نوح
2 قالَ یاقَوْمِ اِنّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ
گفت : اي قوم ! من براي شما بیم دهنده آشکاري هستم .
نوح این" پیامبر اولوالعزم "که صاحب نخستین شریعت و آیین الهی بود و دعوت جهانی داشت ، بعد از دریافت این فرمان به
سراغ قومش آمد و آنها را بیم داد .
3 اَنِاعْبُدوُااللّهَوَاتَّقُوهُوَاَطیعُونِ
کهخداراپرستشکنیدو ازمخالفت اوبپرهیزید و مرا اطاعت نمایید .
نوح محتواي دعوت خود را در سه جمله خلاصه کرد : پرستش خداي یکتا ، رعایت تقوا و اطاعت از قوانین و دستوراتی که
او از سوي خدا آورده که مجموعه عقاید و اخلاق و احکام بود .
4 یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَ  می اِنَّ اَجَلَ اللّهِ اِذا جآءَ لا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
82 ) سوره نُوح )
اگرچنینکنید، خدا گناهانتان را میآمرزد و تا زمان معینی شما را عمر میدهد ، اما هنگامی که اجل الهی فرارسد، تأخیري
نخواهد داشت ، اگر میدانستید .
آمرزش » ؛ سپس به تشویق آنها پرداخته ، نتایج مهم اجابت این دعوت را در دو جمله کوتاه بیان میکند که عبارت است از
. « عمر طولانی » و « گناهان
قانونی است که در همه « اَلاِْسْلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَهُ : اسلام پیش از خود را میپوشاند و از بین میبرد » در حقیقت قاعده معروف
ادیان الهی و توحیدي بوده است و منحصر به اسلام نیست .
و یا « اجل نهایی » و « اجل مُسَمّی » ؛ و سررسید عمر انسان ، دو گونه است « اَجَل » از این آیه به خوبی استفاده میشود که
مطلق). ) « اجل حتمی » مشروط) و ) « اجل مُعَلَّق » به تعبیري
قسم اول سررسیدي است که قابل تغییر و دگرگونی است و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهاي
الهی
( جزء بیست و نهم ( 83
یکی از آنها است و به عکس بر اثر تقوا و نیکوکاري و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد .
اما اجل و سررسید نهایی به هیچ وجه قابل دگرگونی نیست ، این موضوع را با یک مثال میتوان مشخص کرد و آن اینکه یک
انسان استعداد عمر جاویدان ندارد ، اگر تمام دستگاههاي بدن خوب کار کند ، سرانجام زمانی فرامیرسد که بر اثر فرسودگی زیاد
قلب او خود به خود از کار میافتد ، ولی رعایت اصول بهداشت و جلوگیري به موقع از بیماريها میتواند عمر انسان را طولانی
کند ، در حالی که عدم رعایت این امور ممکناست آنرا بسیار کوتاه سازد و به زودي به آن پایان دهد.
صفحه 36 از 78
توضیح اینکه : بسیاري از موجودات از نظر ساختمان ذاتی و طبیعی ، استعداد و قابلیت بقاء براي مدتی طولانی را دارند ، ولی در
اثناء این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که آنها را از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی بازدارد . مثلاً یک چراغ نفت سوز
باتوجه به مخزن نفت آن ممکن است مثلًا بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد ، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و
عدم مراقبت از آن سبب میشود که عمر آن کوتاه گردد .
84 ) سوره نُوح )
اجل حتمی » در اینجا اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت آن بسوزد ، سپس خاموش شود ، به
میگوییم . « اجل غیر حتمی » خود رسیده است و اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد ، مدت عمر آن را «
در مورد یک انسان نیز چنین است ، اگر تمام شرایط براي بقاي او جمع گردد و موانع برطرف شود ، ساختمان و استعداد او ایجاب
میکند که مدتی طولانی هرچند این مدت بالاخره پایان و حدّي دارد عمر کند ، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن
به اعتیادات مختلف و یادستزدنبهخودکشی یاارتکابگناهانخیلیزودترازآنمدت بمیرد ، مرگرا
درصورتاولاجلحتمیودرصورتدوماجلغیرحتمیمینامند.
و به تعبیر دیگر اجل حتمی در صورتی است که ما به مجموع علل تامّه بنگریم و اجل غیرحتمی در صورتی است که تنها مقتضیات
بسیاري از مطالب روشن میشود ، از جمله اینکه در روایات میخوانیم صله رَحِم « اجل » را در نظر بگیریم. با توجه به این دو نوع
عمر را زیاد و یا قطع رَحِم عمر را کم میکند (منظور از عمر و اجل در این موارد اجل غیرحتمی است).
( جزء بیست و نهم ( 85
فَاِذا جآءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِروُنَ ساعَۀً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ : هنگامی که اجل آنها فرارسد، نه ساعتی به عقب » : و یا در آیهاي میخوانیم
1) ، که منظور از اجل، مرگ حتمی است . ) « میافتد و نه به جلو
بنابراین آیهمزبور تنها مربوط بهموردياستکه انسان به عمر نهایی خودرسیده است و اما مرگهايپیشرسرا به هیچ وجه شامل
نمیشود.
و در هر صورت باید توجه داشت که هر دو اجل از ناحیه خدا تعیین میشود ، یکی به طور مطلق و دیگري به عنوان مشروط یا معلق
، درست مثل این که میگوییم : این چراغ بعد از بیست ساعت بدون هیچ
34 / اعراف . -1
86 ) سوره نُوح )
قید و شرط خاموش میشود و نیز میگوییم : اگر طوفانی بوزد ، بعد از دو ساعت خاموش خواهد شد . در مورد انسان و اقوام و
ملتها نیز چنیناست . میگوییم : خداوند اراده کرده که فلان شخص یا ملت پس از فلان مقدار عمر بهطور قطع از میان برود و
نیز میگوییم : اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهلانگاري و تنبلی را پیشه کنند ، در یکسوم آن مدت ، از بین خواهند رفت
. هر دو اجل از ناحیه خداست؛ یکیمطلقو دیگري مشروط .
هُما اَجَلانِ اَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ اَجَلٌ مَوْقُوفٌ : این اشاره به دو نوع اجل » : از امام صادق در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که فرمود
و در احادیث دیگري که در این زمینه آمده ، تصریح شده که اجل غیر حتمی ( مشروط ) « است ؛ اجل حتمی و اجل مشروط
( قابل تقدیم و تأخیر است و اجل حتمی قابل تغییر نیست .( 1
. جلد 52 ، صفحه 249 ،« بِحارالانوار » -1
( جزء بیست و نهم ( 87
تأثیر عوامل معنوي در زیادي و کوتاهی عمر
صفحه 37 از 78
اگر ایمان بیاورید و تقوا » : نکتهدیگري که بهخوبی از این آیه استفاده میشود ، تأثیر گناهان در کوتاهی عمر است ، زیرا میگوید
با توجه به اینکه گناهان همواره بر جسم و یا ،« پیشه کنید ، خدا به شما عمر طولانی میدهد و مرگ شما را به تأخیر میاندازد
روح انسان ضربههاي هولناك وارد میکند ، درك این معنی آسان است .
» : در روایات اسلامی نیز روي این معنی تأکید فراوان شده است ، از جمله در یک حدیث پرمعنی از امام صادق میخوانیم
لاعْمارِ : آنها که بر اثر گناهان میمیرند ، 􀂛 مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالاْجالِ وَ مَنْ یَعیشُ بِالاِْحْسانِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَعیشُ بِا
بیش از آنهایی هستند که به مرگ الهی از دنیا میروند و کسانی که بر اثر نیکوکاري عمر طولانی پیدا میکنند ، بیش از
(1). « کسانی هستند که بر اثر عواملطبیعیعمرشان زیاد میشود
88 ) سوره نُوح )
5 قالَ رَبِّ اِنّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلًا وَ نَهارا
( نوح ) گفت : پروردگارا ! من قوم خود را شب و روز ( بهسوي تو ) دعوت کردم .
لحظهاي در ارشاد و » : سخنان نوح در این زمینه سخنانیاست که میتواند براي همه مبلّغان دینی راهگشا باشد ، میفرماید
. « تبلیغ آنها کوتاهی نکردم
6 فَلَمْیَزِدْهُمْدُعآءي اِلاّفِرارا
بر آنها نیفزود. « فرارازحق » اما دعوت من چیزي جُز
افراد لجوج و دشمن حق ، هنگامی که دعوت مردان خدا را میشنوند ، در مقابل آن مقاومت به خرج میدهند و همین
مقاومت ، در واقع آنها را از خدا دورتر کرده و کفر و نفاق را راسختر میسازد .
و اینکه در آیات قرآن میخوانیم این کتاب آسمانی مایه
جلد 1 ، صفحه 488 ( ماده ذنب ) . ، « سفینۀ البحار » -1
( جزء بیست و نهم ( 89
به خاطر همین است که باید مرحلهاي از تقوا هرچند ضعیف ، در ( « 2 / بقره » هدایت پرهیزگاران است ( هُديً لِلْمُتَّقینَ
و آمادگی براي پذیرش گفتار « روح حقیقتجویی » وجود انسان باشد ، تا آماده پذیرش حق گردد . این مرحله همان
حق است .
از هر فرصتی براي هدایت آنها استفاده کردم، اما...
7 وَ اِنّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا اَصابِعَهُمْ فی اذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ اَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَروُا اسْتِکْبارا
و من هر زمان آنها را دعوت کردم که ایمان بیاورند و تو آنهارا بیامرزي، انگشتانخویش را در گوشها قرار داده و لباسهایشان
را بر خود ( پیچیدند ) و در مخالفت اصرار ورزیدند و شدیدا استکبار کردند .
گذاشتن انگشت در گوشها براي این بوده که صداي حق را نشنوند و پیچیدن لباس بر خویشتن یا به این معنی است که لباس بر سر
90 ) سوره نُوح )
میانداختند تا پشتوانهاي براي انگشتان فروکرده در گوش باشد و کمترین امواج صوتی بهپرده صماخ آنها نرسد و از آنجا پیامی
به مغز منتقل نگردد و یا میخواستند صورت خود را بپوشانند، مبادا چشمانشان برقیافه ملکوتی نوح این پیامبر بزرگ بیفتد ، در
واقع اصرار داشتند هم گوش از شنیدن بازماند و هم چشم از دیدن .
صفحه 38 از 78
این راستی حیرتانگیز است که انسان به این مرحله از عداوت و دشمنی با حق برسد که حتی اجازه دیدن و شنیدن و اندیشیدن را
به خود ندهد. این آیه نشان میدهد که یکی از عوامل مهم بدبختی آنها استکبار و غرور بود ، زیرا خود را بالاتر از این میدیدند
که در برابر انسانی مانند خود هر چند نماینده خدا باشد و قلبش کانون علم و دانش و تقوا سر تسلیم فرود آورند ، این کبر و غرور
همیشه یکی از موانع مهم راه حق بوده و ثمر شوم آنرا در تمام طول تاریخ بشر در زندگی افراد بیایمان مشاهده میکنیم .
8 ثُمَّ اِنّی دَعَوْتُهُمْ جِهارا
( جزء بیست و نهم ( 91
سپس من آنهاراآشکارا (بهتوحید و بندگیتو) دعوت کردم.
9 ثُمَّ اِنّی اَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ اَسْرَرْتُ لَهُمْ اِسْرارا
آنگاه آشکار و پنهان آنها را به سوي تو خواندم .
نوح براينفوذ در دلهاياینگروهلجوج و خودخواه، دعوت خودرا از سهطریق مختلفدنبال کرد: گاه تنهادعوت مخفیانه مینمود
که باعکسالعملهاي چهارگانه مواجه شد ( انگشتها را در گوش گذاشته ، لباسها را به خود پیچیدند ، در کفر اصرار ورزیدند و
استکبار نمودند ) و گاه تنها دعوت علنی و آشکار داشت و گاه نیز از روش آمیختن دعوتآشکار و نهاناستفاده میکرد، ولی
( هیچیکاز آنهامؤثرنیفتاد.( 1
راه و رسم تبلیغ
نوح گاه به سراغ مردم در خانههایشان میرفت ، یا در کوچه و بازار آنها را به طور خصوصی صدا میزد و با حوصله و لحن
. جلد 30 ، صفحه 136 ، « فخر رازي » -1 تفسیر
92 ) سوره نُوح )
محبتآمیزي تبلیغ میکرد و گاه در مجالس عمومی که به منظورهاي دیگريازقبیلجشن و عزاتشکیلشدهبود،میآمدوباصدايبلند
و آشکار فرمان خدا را بر آنها میخواند ، اما همیشه با عکسالعملهاي نامطلوب و توهین و استهزاء و گاه ضرب و جرح روبرو
میشد، ولی بااین حال هرگز منصرف نشد .
این صبر و حوصله عجیب و آن دلسوزي عجیبتر و پشتکار و استقامت بینظیر ، سرمایه او در راه دعوت به آیین حق بود. و
شگفتانگیزتر اینکه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ایمان آوردند که اگر این دو عدد را بر
یکدیگر تقسیم کنیم ، روشن میشود که براي هدایت هر یک نفر به طور متوسط حدود دوازدهسال تبلیغ کرد. آیا اگر مبلّغان
اسلامی از یک چنین استقامت و پشتکاري برخوردار باشند ، اسلام با این محتواي غنی و جالبعالمگیرنخواهد شد ؟
؟ ј فرار از حقیقت
( جزء بیست و نهم ( 93
گاه انسان تعجب میکند که مگر ممکن است در زیر این آسمان کسانی پیدا شوند که حتی حاضر به شنیدن حرف حق نباشند و از
آن فرار کنند ؟ سخن از پذیرش نیست ، سخن تنها از شنیدن است ، ولی تاریخ میگوید که اینگونه افراد بسیار
بودهاند .
نه تنها قوم نوح هنگامیکه آنها را دعوتبه توحیدمیکرد، انگشت درگوش نهاده و جامه بر سر و صورت میپیچیدند که حق را
نشنوند و نبینند ، بلکه در عصر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله طبق صریح قرآن گروهی بودند که وقتی صداي دلانگیز پیامبر
صفحه 39 از 78
صلیاللهعلیهوآله به آیات قرآن بلند میشد ، با جار و جنجال و سوت و صفیر چنان غوغایی به راه میانداختند که هیچکس صداي
کافران گفتند : گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن » : اورا نشنود، همچنانکه درآیه 26 سوره ف ّ ص لت آمده که
. « جنجال کنید تا پیروز شوید
در تاریخخونین کربلا نیز آمده است؛ هنگامی که امام حسین سالار شهیدان میخواست دشمنان منحرف را ارشاد و بیدار کند ،
( چنان جنجالی به راه انداختند که صداي امام در میان آنها گم شد .( 1
94 ) سوره نُوح )
امروز نیز این برنامه ادامه دارد ، اما در اَشکال و چهرههاي دیگر ؛ طرفداران باطل با انواع سرگرمیهاي ناسالم ، موسیقیهاي
مخرّب ، موادّ مخدّر و مانند آن چنان جوّي فراهم کردهاند که مردم خصوصا جوانان صداي دلنواز مردان خدا را
نشنوند .
10 فَقُلْتُ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّارا
به آنها گفتم : از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است .
نوح در ادامه بیانات مؤثر خود براي هدایت آن قوم لجوج و سرکش این بار روي بشارت و تشویق تکیه میکند و به آنها
وعده مؤکد میدهد که اگر از شرك و گناه توبه کنند ، خدا درهاي رحمت خویش را از هر سو به روي آنها
میگشاید .
. جلد 45 ،صفحه 8 ،« بِحارالانوار » -1
( جزء بیست و نهم ( 95
پاداش دنیوي ایمان
11 یُرْسِلِالسَّمآءَ عَلَیْکُمْمِدْرارا
تا بارانهاي پربرکت آسمان را پیدرپی بر شما فرستد .
12 وَ یُمْدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهارا
و شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد کند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختیارتان قرار دهد .
یعنیآنقدر باران میبارد که « آسمانرا بر شما میفرستد » : میگوید
گوییآسمانداردنازلمیشود،اماچونبارانرحمتاستنهویرانیمیآورد ونهآسیبیمیرساند،بلکهدرهمهجامایهخرّمیوسرسبزي
وطراوت است.
خلاصه هم باران رحمت معنوي و هم باران پربرکت مادي او شما را فرامیگیرد .
به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوي و پنج نعمت بزرگ مادي را به آنها وعده داده ؛ نعمت بزرگ معنوي ، بخشودگی گناهان
و پاك شدن از آلودگی کفر و عصیان است ، اما نعمتهاي مادي ، ریزش بارانهاي مفید و به موقع و پربرکت ، فزونی اموال ،
فزونی فرزندان ( سرمایههاي انسانی ) ، باغهاي پربرکت و نهرهاي آب جاري .
96 ) سوره نُوح )
آري ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادي دنیا و هم آخرت است .
دربعضیاز روایات آمده است که وقتی این قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند ، خشکسالی و قحطی آنها را فراگرفت و
بسیاري از اموال و فرزندانشان هلاك شدند ، زنان عقیم گشتند و کمتر بچه میآوردند ، نوح به آنها گفت : اگر ایمان بیاورید ،
صفحه 40 از 78
همه این مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد ، ولی آنها اعتنایی به او نکردند وهمچنانسرسختی نشاندادند تا
عذابنهاییفرارسید و همهرادرو کرد.
« عمران و آبادي » و « تقوا » رابطه
از آیات مختلف قرآن از جمله آیات فوق، این نکته به خوبی استفاده میشود که ایمان و عدالت مایه آبادي جامعهها و
کفر و ظلم و گناه مایه ویرانی است .
( جزء بیست و نهم ( 97
لارْضِ: اگر اهلشهرها و آباديها 􀂛 وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمآءِ وَا » : در آیه 96 اَعراف میخوانیم
ایمانبیاورند و تقوا پیشهکنند، درهايبرکاتآسمان و زمینرا به روي آنها
ظَهَرَالْفَسادُفِیالْبَرِّوَالْبَحْرِ بِماکَسَ بَتْاَیْدِيالنّاسِ:فساد در خشکی »: ودرآیه 41 سورهروممیخوانیم « میگشاییم
.« ودریابراثراعمالمردمظاهرشد
.« وَ ما اَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَۀٍ فَبِماکَسَبَتْاَیْدیکُمْ:هرمصیبتی بهشما میرسد، بهخاطراعمالشماست » : و درآیه 30 سورهشوري آمده است
تنها یک رابطهمعنوي نیست، بلکه علاوهبررابطه معنوي « رابطه » این
کهآثارشرابهخوبیمیبینیم،رابطهماديروشنینیزدراینزمینهوجوددارد.
کفر و بیایمانی ، منشأ عدم احساس مسؤولیت ، قانون شکنی و فراموش کردن ارزشهاي اخلاقی است و این امور سبب از میان
رفتن وحدت جامعهها ، متزلزل شدن پایههاي اعتماد و اطمینان ، هدر رفتن نیروهاي انسانی و اقتصادي و به هم خوردن تعادل
اجتماعی است .
98 ) سوره نُوح )
بدیهی است که جامعهاي که این امور بر آن حاکم گردد ، به سرعت عقبنشینی کرده و راه سقوط و نابودي را در پیش
میگیرد .
و اگر میبینیم جوامعی هستند که با وجود عدم ایمان و تقوا از پیشرفت نسبی وضع مادي برخوردارند ، آن را نیز باید مرهون رعایت
نسبی بعضی از اصول اخلاقی بدانیم که میراث انبیاي پیشین و نتیجه زحمات رهبران الهی و علماء در طول قرنهاست
.
علاوه بر آیات فوق در روایات اسلامی نیز روي این معنی زیاد تکیه شده است که استغفار و ترك گناه سبب فزونی روزي و
بهبودي زندگی میشود ، از جمله :
(1). « اَکْثِرِ الاِْسْتِغْفارَ تَجْلِبِالرِّزْقَ: زیاد استغفار کن تا روزي را به سوي خود جلب کنی » : در حدیثی از علی آمده که فرمود
. جلد 5 ، صفحه 424 ، « نور الثقلین » -1
( جزء بیست و نهم ( 99
در حقیقت مجازات بسیاري از گناهان ، محرومیتهایی در این جهان است و هنگامی که انسان از آن توبه کند و راه
پاکی و تقوا را پیش گیرد ، خداوند این مجازات را از او برطرف میسازد .
گناه و ویرانی جامعهها
این حقیقت در بسیاري دیگر از آیات قرآن نیز دیده میشود .
صفحه 41 از 78
میگوید: نزدحسنبصريبودم،مرديازدرواردشد و ازخشکسالیآبادیش « ربیعبنصبیح » جالباینکهدرروایاتاسلامیمیخوانیمکه
سومیآمد و به او ،« استغفارکن » : دیگري آمد از فقر شکایت کرد ، بهاو نیز گفت ، « استغفار کن » : شکایت کرد. حسن بهاو گفت
هرکس » : ربیع میگوید: ( من تعجب کردم و )بهاو گفتم .« استغفارکن »: گفت : دعاکن که خداوند پسري بهمنبدهد،بهاونیزگفت
نزدتو میآید و مشکلی دارد و تقاضاينعمتی، بهاو همین دستوررا میدهی و به همه میگویی استغفار کنید و از خدا طلب
آنچهرا گفتم، ازپیشخود نگفتم، » : ويدرجوابمنگفت .« آمرزشنمایید
100 ) سوره نُوح )
سپس آیات سوره نوح را که در بالا ذکرشد ، ،« من این مطلب را از کلام خدا که از پیامبرش نوح حکایت میکند، استفاده کردم
( تلاوتکرد.( 1
آنها که عادت دارند از این مسایل آسان بگذرند ، فورا یک نوع ارتباط و پیوندمعنويناشناختهدرمیان اینامور قائلمیشوند و ازهر
گونه تحلیل بیشتر خود را راحت میکنند
ولی اگر بیشتر دقت کنیم ، در میان این امور پیوندهاي نزدیکی مییابیم ، که توجه به آنها مسایل مادي و معنوي را در متن جامعه
همچون تار و پود پارچه به هم میآمیزد و یا همانند ریشه و ساقه درخت با گل و میوه آن ربط میدهد .
کدام جامعه است که روح تعاون و همکاري را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونریزي را جانشین آن سازد و زمینهاي خرّم و
سرسبز و وضع اقتصادي مرفّهی داشته باشد .
. جلد 10 ،صفحه 361 ،« مجمعالبیان » -1
( جزء بیست و نهم ( 101
کدام جامعه است که مردمش آلوده انواع هوسها باشند و در عین حال نیرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ایستادگی
کنند .
با صراحت باید گفت : هیچ مسأله اخلاقی نیست مگر اینکه اثر مفید و سازندهاي در زندگی مادي مردم دارد و هیچ اعتقاد و
ایمان صحیحی پیدا نمیشود مگر اینکه در ساختن یک جامعهاي آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزایی
دارد .
آنها که مسایل اخلاقی و ایمان مذهبی و توحید را از مسایل مادي جدا میکنند، نهمسایلمعنوي را درست شناختهاند و نه مسایل
مادي را .
اگر دین به صورت یک سلسله تشریفات و آداب ظاهري خالی از محتوا در میان مردم باشد ، بدیهی است تأثیري در نظام مادي
اجتماع نخواهد داشت ، اما آنگاه که اعتقادات معنوي و روحانی آنچنان در اعماق روح انسان نفوذ کند که آثارش در دست
و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد ، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچکس
مخفی نخواهد ماند .
102 ) سوره نُوح )
ممکن است ما بعضی از مراحل پیوند استغفار را با نزول برکات مادي نتوانیم درست درك کنیم ولی بدون شک قسمت
بیشتري از آن براي ما قابل درك است .
در انقلاب اسلامی کشور ما ایران در این عصر و زمان به خوبی مشاهده کردیم که اعتقادات اسلامی و نیروي اخلاق و معنویت
چگونه توانست بر نیرومندترین اسلحه زمان و قويترین ارتشها و قدرتهاي استعماري پیروز گردد و این نشان میدهد کاربرد
عقاید دینی و اخلاق مثبت معنوي تا چه حد در مسایل اجتماعی و سیاسی زیاد است .
صفحه 42 از 78
28 رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنا وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمینَ اِلاّ تَبارا
پروردگارا! مرا بیامرز و همچنینپدر و مادرموتمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان باایمان را و
ظالمان را جُز هلاکت میفزا .
که بعد از آنهمه زحمت و تلاش ، « اولیاء اللّه » و چنین است حال
( جزء بیست و نهم ( 103
در راه خدا باز هم خویش را مق ّ ص ر میدانند و هرگز گرفتار غرور و خودبزرگبینی نمیشوند ، نه همچون افراد کم ظرفیت که با
انجام یک کار کوچک چنان مغرور میشوند که گویی از خداوند طلبکارند .
نوح در حقیقت براي چند نفر طلب آمرزش میکند :
براي خودش ، مبادا قصور و ترك اولایی از او سرزده باشد . « اول »
برايپدر و مادرش،بهعنوانقدردانی وحقشناسیاززحماتآنان. « دوم »
برايتمامکسانیکهبهاوایمان آوردند،هرچندکم بودند و سپس همراه او سوار بر کشتی شدند که آن کشتی نیز خانه « سوم »
نوح بود .
براي مردان و زنان باایمان درتمام جهان و درتمام طولتاریخ و از اینجا رابطه خود را با مؤمنان سراسر عالم برقرار « چهارم »
میسازد .
ولی در پایان بازتأکید بر نابوديظالمانمیکند، اشارهبه اینکه آنها به خاطر ظلمشان مستحق چنینعذابی بودند .
1)پایان سوره ).« منظوراز بیتدراینجا"ولایت "است، هرکسواردولایتگردد،درخانه انبیاء واردشدهاست »: امامصادقنیز فرمودهاند
نُوح
104 ) سوره نُوح )
. جلد 5 ، صفحه 429 ، « نور الثقلین » -1
( جزء بیست و نهم ( 105
سوره